سایت رسمی سهروفیروزان

سایت رسمی روستای سهروفیروزان

سایت رسمی سهروفیروزان

سایت رسمی روستای سهروفیروزان

سایت رسمی سهروفیروزان

روستای سهروفیروزان، در گوشه ای از سرزمین بـاستانـی ایـران قـرار دارد و از قدمت و دیرینگـی بسیـار برخـوردار است. این وب در جهت معرفـی این خطه سر سبز فعالیت می کند.

(استفاده کردن از مطالب و عکس ها فقط با ذکر منبع مجاز است.)

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سایت سهروفیروزان» ثبت شده است

  
 
 سهروفیروزان
  
  
  
۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۳ ، ۰۱:۵۲
هم ولایتی

درگذشت مادر گرامی شهید مصطفی وکیلی را خدمت خانواده محترم ایشان و خدمت برادر بزرگوارشان جناب آقای رضا وکیلی تسلیت عرض می نماییم.

 

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۲ ، ۱۵:۳۱
هم ولایتی

1-   فرم آن دسته عزیزانی که برای بیمه های روستایی ثبت نام کرده اند و ساکن روستا می باشند، از طرف شورا تائید می گردد و از افرادی که از محل مهاجرت کرده اند، تقاضامندیم جهت تائید درخواست این بیمه نامه ها مراجعه ننمایند.

2-   از همشهریان گرامی تقاضامندیم با توجه به برخی از مشکلات که راجع به اجاره یا فروش منازل به افراد ناشناس غیر بومی در محل گزارش گردیده، در دادن اجاره یا فروش منازل به اینگونه افراد، تحقیقات و دقت لازم را به عمل آورند.

3-   با توجه به مراجعات و شکایات مردمی راجع به افرادی که آب فاضلاب را به جای هدایت در چاه های آب، در کوچه و خیابان رها می کنند و باعث رنجش اهالی محل می گردند، از این افراد تقاضامندیم جهت رعایت حال همسایگان و همشهریان از این عمل خودداری فرمایند.

4-   مکان جدید شورای اسلامی، جنب مرکز بهداشت و مقابل امامزاده زکیه خاتون سلام الله علیها می باشد.

5-   شورای اسلامی روستا روزهای دوشنبه و پنجشنبه هر هفته از ساعت 18 الی 20 جهت دریافت پیشنهادات و انتقادات، پذیرای شما عزیزان می باشد.

 

برگرفته از:  http://sohrofirozancity.blogfa.com/

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۸:۲۹
هم ولایتی

سلام عرض می کنم خدمت تمامی همشهریان عزیز

شکر خدا روز به روز سهروفیروزان ما پیشرفت می کند و  امیدوارم به همت جوانانش به جایگاهی برسد که لیاقتش را دارد.

می خواهم وبی را به شما معرفی کنم که به تازگی شروع به فعالیت کرده است، اما چند سال است که در مسجد چهارده معصوم علیهم السلام فعالیت می کنند.

خداوند توفیق روزافزون به آنان عنایت کند. 

حتما از وبلاگ آنها دیدن فرمایید. برای دیدن وب بر روی آدرس آن کلیک کنید.

www.kmvakili.ir

۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۱۹
هم ولایتی

شهید جمشید ایوبی فرزند عبدالله

طلوع: 1342

عروج: 1360

عملیات طریق القدس (بستان)

 مادر شهید: در ششم آذر ماه سال 1342 در آبادان چشم به دنیای زودگذر گشود و در آذر ماه سال 1360 در جبهه بستان چشم به عالم آخرت و دیار باقی باز کرد.

یعنی در برگ ریزان پاییز شور و شعف و شادی به خانه مرحوم ایوبی آورد و در برگ ریزان 18 سال بعد شور و شعف رستگاری خود را هدیه به خانواده گرانقدرش کرد. وقتی او را حامله بودم در هنگام چهار ماهگی بارداری ام در سوم ماه محرم، ماه قیام سید و سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام) مرا به سبد گندمی نوید داده بودند و در هشت ماهگی اش به بشارتی دیگر. او برای من تنها یک فرزند دلبند نبود، یک اسوه، الگو و مجسمه اخلاق بود. باور کنید از وقتی که قوه تمیزش بیشتر شد، حرکات، سکنات و گفتار دلنشین او برای من آموزنده بود. او کودکی اش را در شهر آبادان گذراند و همزمان با آغاز دوران نوجوانی اش به اصفهان نقل مکان کردیم.

از همان ابتدا هوشیار، دانا، با دقت و تیزهوش بود. به همین دلیل بسیار سریع ظلم و ستم و تبعیض و نا عدالتی های رژیم منحوس پهلوی و ایادی اش را احساس کرد و همزمان با اولین جرقه های اوج گیری انقلاب اسلامی در سال 56، جنب و جوش و تلاش او نیز بیشتر شد و به اتفاق هم سن و سال هایش دست به اقدامات ابتکاری می زدند و ماموران مزدور رژیم را در محله دچار سردرگمی کرده بودند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال 58 به عضویت سپاه درآمد و همزمان با شروع جنگ، او هم آموزش های نظامی را به خوبی گذراند و کمک های اولیه و امدادگری را آموخت. به همین دلیل در جبهه قادر به انجام امور مختلف نظامی اعم از تیراندازی با سلاح سبک، تیربار، به کارگیری قبضه تفنگ 106 و قبضه خمپاره و همکاری برای خنثی سازی مین بود و در عین حال به خوبی از عهده کمک رسانی اولیه به مجروحین و مصدومین بر می آمد. بدیهی است که وجود چنین کسانی در جبهه غنیمت بود.

جمشید چندین بار به جبهه کردستان اعزام شد و آخرین بار به جبهه آبادان رفت و همزمان با شروع عملیات طریق القدس (آزادسازی بستان) مشتاقانه به آن جبهه عزیمت کرد و پس از شجاعت های بسیار در نبرد با دشمن، همزمان با پنجم محرم دعوت حق تعالی را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. تشییع و به خاک سپاری پیکر مطهر او همزمان با اربعین حسینی بود. 

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۹
هم ولایتی

  

         شهید قدمعلی رئوفی                    شهید اسدالله رئوفی                      شهید خدارح رئوفی

         طلوع: 1335                                   طلوع: 1343                                   طلوع: 1346

         عروج: 1361                                   عروج: 1366                                   عروج: 1361 

         عملیات فتج المبین                          منطقه شیخ صالح

مادر شهدا: دلیل اصلی جبهه رفتن فرزندانم دفاع از دین و میهن و اجرای فرمان امام (ره) بود که خانواده ما از سالها پیش از پیروزی انقلاب مقلد ایشان بودیم.

اول از همه قدمعلی ما را راضی کرد. به همین دلیل وقتی قاسم و اصغر خواستند بروند ما نتوانستیم مخالفت کنیم. البته پدرشان که راننده کامیون بود، اول موافق نبود. اما همان اوایل با کامیون خود تدارکات مورد نیاز رزمندگان را برای بچه ها به جبهه برد و وقتی که برگشت دیگر مخالفت نکرد و به ما می گفت: اگر شما می دانستید در جبهه چه خبر است و می دیدید که جوان های مردم با دل و جان می جنگند، آنها را با گریه بدرقه نمی کردید، بلکه به آنها افتخار می کردید.

روزی که قدمعلی می خواست برود جبهه، رفت دنبال دوستش که با هم بروند. مادر دوستش چندان راضی نبود و برای همین به قدمعلی گفته بود که شما خودت برو، پسر من نمی آید. قدمعلی در جواب ایشون پرسیده بود: چرا نمی گذارید بیاید؟ پاسخ داده بود: آخه شما که می روید، دیگر بر نمی گردید. قدمعلی گفته بود: حالا ما با توکل به خدا میریم یا خودمون با پای خودمون بر می گردیم یا ما را بر می گردانند. جای ترس نداره، ضمناً الان وضعیت طوری است که اگر من به جبهه نروم، پسر شما هم نرود و همه همین طوری با همین استدلال به جبهه نروند، آنوقت خود دشمن می آید، همین جا و تو خانه همه ما را می کشد و اسیر می کند. اقلاً الان اگر خودمان می رویم، می دانیم برای دفاع از دین و میهن و ناموس مان می رویم. اگر کشته شدیم در راه هدف مقدسی بوده، اگر هم برگشتیم که شکر خدا، توفیق حاصل شده و وظیفه مان را انجام داده ایم. این استدلال قوی قدمعلی کار خودش را کرده بود و مادر دوستش گفته بود حالا که اینجوری است خدا به هم راهتان.

بیشتر خاطراتم از اصغر به شیطنت های بچگی اش برمی گردد، از قاسم هم یادم می آید که هیچگاه راضی به این نبود که بخصوص در مواقعی که عملیات بود، تو جبهه نباشد و همیشه به من و خانمش می گفت: شما اگر جبهه رو می دیدین، هیچوقت به من نمی گفتید که در خانه بمونم و نروم.

دوست دارم تو کتابی که درباره شهدا چاپ می کنید، بنویسید هدف هر سه فرزند من و سایر شهدا این بود که برای رضای خدا در رکاب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بجنگند.

رضا جدیری: قاسم سومین فردی بود که پس از شهادت دو برادر بزرگش در عملیات فتح المبین با ما بود. علیرغم اصرار همه ما باز هم حاضر به ترک جبهه نشد. یک شب با او خیلی صحبت کردم تا شاید قبول کند و به نزد پدر و مادرش باز گردد، چرا که آنها دیگر طاقت از دست دادن سومین فرزندشان را نداشتند. اما در آخر باز هم او توانست مرا قانع کند و در جبهه بماند. قاسم هر چند بسیار نحیف و لاغر بود اما با قاطعیت می گفت:

«من برای انجام تکلیف به اینجا آمده ام و حق بازگشت ندارم.» قاسم می گفت:" شهید آقا است و آقا یعنی کسی که اختیار خودش را دارد. پس من هم مختارم در جبهه بمانم و تا آخرین نفس راه برادرانم را ادامه دهم."

یوسف وکیلی: یک روز شهید گرانقدر قاسم رئوفی با تعدادی از دوستان(حسین وکیلی، سید اکبر موسوی و رضا جدیری ناهار ظهر در حجره مدرسه امام جعفر صادق (ع) میهمان من بودم.

بعد از صرف ناهار شهید رئوفی از من خواست به حیاط مدرسه برویم. قبول کردم و با هم به حیاط مدرسه رفتیم و در حالی که قدم می زدیم شروع به صحبت و درد دل کرد و یک جمله عجیب و جالب گفت و اینکه من در همین عملیات فتح المبین شهید می شوم و شما که می مانید، مواظبت کنید و نگذارید شهدا فراموش شوند.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۲۵
هم ولایتی

 

در بخش میانی سهروفیروزان و در دامنه کوه و در قبرستان قدیمی، مسجدی کهن با دیوارهای قطور با پایه سنگی و سقف ضربی و ساختمانی نسبتا ساده و کوچک و متاثر از معماری دوره مغول که بعد ها ایوانی نیز بر آن تعبیه گردیده و معروف به مسجد بابا محمود است، قرار دارد. مقرنس به کار رفته در این بنا از سادگی درخوری برخوردار است. ساختمان به صورت سه دهنه ای است که درب اصلی در قسمت میانی و در جانبین آن، دو درب فرعی دیگر قرار دارد، ظاهرا مسجد بیشتر مورد استفاده مردان قرار می گرفته و از ویژگی های یک مسجدجامع برخوردار نبوده بلکه جنبه خاص تری داشته اما با توجه به قدمت و نوع معماری این بنا و اینکه اصولا سهروفیروزان علی رغم گذشته طولانی متاسفانه فاقد آثار متعدد می باشد، ضرورت ثبت و حفظ این مسجد در دامنه کوه که موجب نفوذ رطوبت در این بنای کهن گردیده، توجه جدی می طلبد. این مسجد دارای گچبری و کاشی کاری زیبایی خصوصا در اطراف محراب است، مسجد شامل 5 حجره یا اتاقک است که همه حول محور شبستان قرار گرفته اند.

در قبرستان معروف به بابا محمود ساختمانی در ابعادی حدودا 7 در 10 متر با دیوارهایی قطور ( یک متری) به صورت طاق چشمه که دارای دو دهنه کوچک یک متری و یک دهنه دومتری در مرکز است و مجموعه آن با دالانی کوچک که ورودی آن را تشکیل می دهد و الگو گرفته از مسجد بابا محمود با تقریب کوچکتر است، آرامگاه بابا محمود نامیده می شود. ارتفاع بنا در نقطه مرکزی به 5/4 متر می رسد و در نقطه مرکزی بنا، مقبره او قرار دارد که روی قبر او با سنگ مرمر فرش شده و ضریحی چوبی و بدون سقف نصب گردیده، از قرار معلوم اهالی نسبت به آنجا ارادت می ورزند و نذر و نیاز وقف آن نموده، توسل و تمسک از آن می جویند.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۲
هم ولایتی

شب قدر، شبی که باید به یاد روی محبوب عزیز، آن یار پنهان رخسار، با دردمندی‌های عاشقانه نالید و دیدار او را از خدای طلبید.

شب قدر، شبی که شیاطین در بند اسارتند و آدمیان ایمن از آنها، شبی که در آن خطاب می‌آید: کجایند جوانمردان شب‌خیز که در آرزوی دیدار، بی‌خواب و بی‌آرام بوده‌اند و در راه عشق شربت بلا نوشیده‌اند، تا خستگی ایشان را مرهم گذاریم و اندر این شب قدر ایشان را با قدر و منزلت گردانیم؛ که امشب، شب نوازش بندگان است و وقت توبه گنهکاران.

شبی است که «لیلة البراتش» خوانند: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند.

امسال نیز همانند سال های گذشته که توفیق حضور داشتیم، مراسم شب قدر در سهروفیروزان بسیار با شکوه برگزار شد. مسجد مشکی پوش و پیراهن مشکی عزاداران امام علی  علیه السلام، داد از مظلومیت و فدا کاری امام اول ما می زد. اماما! فدای دل سوخته ات، فدای غربتت، فدای صبر تو!

همه آمده بودند، پیر و جوان، کشاورز و کارمند، زن و مرد، تا بگویند یا علی! ما منتظر مهدی تو هستیم تا غربت کربلا را جبران کنیم و بی وفایی کوفیان را با وفای خود جبران نماییم.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۷
هم ولایتی

لیالی قدر و شهادت مولایمان علی بن ابیطالب علیه السلام را

خدمت همه شیعیان مولا تسلیت عرض می نمایم.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۰
هم ولایتی

بعد از کفن و دفن درگذشته، اهالی به منزل مرحوم یا مرحومه رفته و به قرائت فاتحه و تسلیت به بازماندگان او می پردازند. این مراسم تا سه روز ادامه دارد و پس از برگزاری سومین روز، مراسم هفته بر مزار درگذشته انجام می گیرد و بعد از گذشت هفته، بزرگان فامیل، عزاداران نزدیک را به حمام می برند، و پس از پایان چهلمین روز درگذشت متوفی که بر سر مزارش برگزار می گردد، بزرگان فامیل جمع شده و لباس سیاه از تن عزاداران به در آورده، تا آنکه یکمین سال درگذشت وی را بر روی مزارش برگزار کنند. چنانچه متوفی کم سن یا جوان باشد، برای او طبل می زنند و با مراسم باشکوه تری او را به خاک می سپارند.

در ریشه دار بودن این سنت ابن بطوطه آورده: بعد از نماز عصر بود که به این شهر رسیدیم و مردم برای تشییع جنازه ای به بیرون شهر آمده بودند و از پیش و پس جنازه مشعل ها افروخته بودند و به دنبال آن شیپورها می زدند و مغنیان آوازهای طرب انگیز می خواندند.  

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۵
هم ولایتی

در شب تاسوعا یک دسته از محله فیروزان راهی محله سهر شده و در مسجد چهارده معصوم علیهم السلام به سینه زنی و نوحه سرایی و سخنرانی می پردازند و همین اعمال را در شب عاشورا یک دسته از محله سهر در مسجد انبیاء محله فیروزان انجام می دهند. عصر روز تاسوعا یک دسته از محله سهر و یک دسته از محله فیروزان با زدن زنجیر و سینه و نوحه سرایی راهی منازل درگذشتگان آن سال شده و با قرائت فاتحه برای شادی روح آنها نسبت به بازماندگان ادای احترام می کنند. سپس دو دسته زنجیرزن به سوی قبور و گلستان شهدا رفته و به نوحه سرایی می پردازند. در روز عاشورا نیز به همین شیوه عمل می کنند و در گلستان شهدا پس از اینکه به هم رسیدند، ادای احترام می کنند و راهی امامزاده محل می شوند و پس از رسیدن به امامزاده و نوحه و زیارت خواندن در نماز جماعت شرکت کرده و پس از صرف نذورات و نهار تدارک دیده شده با دسته راهی منازل خود شده و شب هنگام نیز دستجات زنجیر زن مجددا راهی گلستان شهدا شده و مراسم شام غریبان را به پای می دارند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۰۱
هم ولایتی

اعتقاد بر آن است که برای حفاظت از زنان زائو و نوزادان باید بالای سرشان سیخ، سوزن، سنجاق و یا یک قطعه آهن قرار داد تا موجود خیالی آل به آنان صدمه نرساند. زائو و نوزاد تازه متولد شده را نباید در اتاق تنها گذاشت زیرا ممکن است توسط اجنه تعویض گردد.

در سومین روز تولد، جد مادری و یا پدر نوزاد با قرائت اذان و اقامه در گوش نوزاد، نامی برای او انتخاب می کنند که غالبا این نام منشأ اسلامی داشته و از نام معصومین گرفته می شود. در دهمین روز ولیمه ای به همین مناسبت ترتیب داده می شود و تعدادی از بستگان در آن شرکت می کنند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۱۶
هم ولایتی

شهید محمدعلی ابراهیمی فرزند قاسم

طلوع: 1341

غروب: 1366

سردشت، عملیات نصر 5

رضا جدیری: محمدعلی از اولین کسانی بود که در دوران دبیرستان قبل از انقلاب حرکت های ضد رژیم را آغاز کرد و با همکاری شهید حسینعلی رحمانی قاب های عکس شاه را پایین کشیدند و شکستند.

در سال 1360 با هم وارد سپاه شدیم و ایشان در روابط عمومی سپاه مشغول به کار شد و از آن طریق مدتی به سیستان و بلوچستان ماموریت یافت.

او در اکثر عملیات ها فرمانده دسته یا گروهان و بسیار مقرراتی و اهل نظم بود. روش او این بود که صبح ها بعد از نماز صبح، یگان خود را مسافتی می دواند و بعد از نرمش حرکات آمادگی جسمانی جهت شارژ نیروها انجام می داد.

یادش بخیر در عملیات نصر 5 در ماووت عراق به شرف شهادت نائل شد و توفیق همراه بودن با او از من سلب شد.

یوسف وکیلی: سه نفری با هم مشغول صحبت بودیم، شهید مصطفی زاهدی رو کرد به محمدعلی ابراهیمی و به شوخی گفت: آخه تو اینجا چیکار می کنی؟ هر روز لاغرتر از روز قبل میشی، یه خورده به خودت برس تا بلکه اگر شهید شدی لا اقل هیکل دندون گیری داشته باشی. محمدعلی لبخندی زد و گفت:

« بر درگه حق جان پاک خریدارند نه جسم فربه از خاک »

مرتضی کارگران: یک روز قبل از عملیات نصر 5 در محور سردشت کردستان قرار شد عکس بگیریم، هر کدام از بچه ها به شوخی چیزی می گفت و بساط خنده فراهم شده بود، بالاخره همه در کادر ایستادندو آماده عکس گرفتن شدند.

عکاس گفت: یک، دو، . . . اما تا آمد به شماره سه برسد، محمدعلی ابراهیمی گفت: صبرکن، صبرکن، فقط یک دقیقه به من اجازه بدین.

و از کادر بیرون رفت و یک دقیقه بعد با یک کاغذ A4 برگشت و در کادر عکس جاگرفت.

وقتی عکس چاپ شد متوجه شدیم روی کاغذ به خط درشت نوشته:

« منم رفتم، خداحافظ! »

قدرت الله طیاری: مدت ها بود علامت سوال بزرگی درباره آن شهید در ذهنم می چرخید و کنجکاو بودم بدانم که مسئولیت محمدعلی در جبهه چیست؟ از آنجا که او از دوستان نزدیکم محسوب می شد دلم می خواست مسئولیتش را بدانم.

قبل از عملیات وقتی در پایگاه شهید مدنی 2 دانشگاه شهید چمران اهواز مستقر بودیم، هر کدام از یگان ها در گوشه ای استقرار داشتند. یگان شهید ابراهیمی کمی از ما دورتر بود اما آرامش او باعث می شد تحت تاثیرش قرار بگیرم و گاهی برای دیدنش به یگان آنها بروم.

یک روز برای چندمین بار مسئولیتش را از او پرسیدم و او برای چندمین بار گفت آر پی جی زن است و من باور کردم!

بعد ها که محمدعلی شهید شد، فهمیدم آر پی جی زن نبوده و مسئولیتی داشت که تواضعش هیچ وقت اجازه نداد حتی خانواده اش هم خبردار شوند. او فرمانده گروهان بود.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۸
هم ولایتی
سهروفیروزان
اطلاعات کلی
کشور Flag of Iran.svg ایران
استان اصفهان
شهرستان فلاورجان
بخش پیربکران
دهستان سهروفیروزان
مردم
جمعیت ۳٬۶۲۸ نفر

برگرفته از: ویکی پدیا

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۲۳:۱۷
هم ولایتی