شب های قدر سهروفیروزان
شب قدر، شبی که باید به یاد روی محبوب عزیز، آن یار پنهان رخسار، با دردمندیهای عاشقانه نالید و دیدار او را از خدای طلبید.
شب قدر، شبی که شیاطین در بند اسارتند و آدمیان ایمن از آنها، شبی که در آن خطاب میآید: کجایند جوانمردان شبخیز که در آرزوی دیدار، بیخواب و بیآرام بودهاند و در راه عشق شربت بلا نوشیدهاند، تا خستگی ایشان را مرهم گذاریم و اندر این شب قدر ایشان را با قدر و منزلت گردانیم؛ که امشب، شب نوازش بندگان است و وقت توبه گنهکاران.
شبی است که «لیلة البراتش» خوانند: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند.
امسال نیز همانند سال های گذشته که توفیق حضور داشتیم، مراسم شب قدر در سهروفیروزان بسیار با شکوه برگزار شد. مسجد مشکی پوش و پیراهن مشکی عزاداران امام علی علیه السلام، داد از مظلومیت و فدا کاری امام اول ما می زد. اماما! فدای دل سوخته ات، فدای غربتت، فدای صبر تو!
همه آمده بودند، پیر و جوان، کشاورز و کارمند، زن و مرد، تا بگویند یا علی! ما منتظر مهدی تو هستیم تا غربت کربلا را جبران کنیم و بی وفایی کوفیان را با وفای خود جبران نماییم.